از اسکلت سه و نیم میلیون ساله تا «میان ستاره ای» کریستوفر نولان
تاریخ انتشار: ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۷۴۹۱۸۲
پس از چند قرن سلطه علم تجربی بر دانش بشری، شاید زمان آن فرارسیده که از جزمیت تجربه مادی فراتر برویم و پیش فرض های دیگری را نیز برای علم در نظر بگیریم.
خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- محمد پورعلم : یک:چندی پیش اسکلت کامل یک انسان سه و نیم میلیون ساله در آفریقای جنوبی به نمایش درآمد.
این اسکلت که پس از ۲۰ سال حفاری و لایه برداری بی وقفه در آفریقای جنوبی کامل شده، ساختاری مشابه انسان امروزی دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دو: «کریستوفر نولان» که با داستان هایش به خوبی تازه ترین یافته ها و پیش بینی های علم تجربی را با زندگی(روابط فردی و اجتماعی) گره می زند، در میان ستاره ای «Interstellar» سخنی تازه به میان می آورد. او این بار از نیرویی سخن به میان می آورد که فراتر از درک پوزیتیویستی انسان عمل می کند.
در قسمتی از فیلم، سوخت فضاپیما تنها برای سفر به یکی از دو سیاره دکتر «مان» و دکتر «ادمونز» کفایت می کند. در این میان تنها از سیاره دکتر «مان» پیام هایی به فضاپیما مخابره می شود. اما یکی از «برند» که یکی از فضانوردان است، اصرار دارد که به سیاره «ادمونز» بروند:
رومیلی: او عاشق «ولف ادمونز» است.
کوپر: این درسته؟
برند: بله و این باعث می شود که بخواهم قلبم را دنبال کنم. اما شاید ما رمان زیادی را در تلاش برای کشف همه این ها با تئوری بوده ایم.
کوپر: تو یک دانشمندی، «برند».
برند: پس، به من گوش کن، وقتی می گویم عشق چیزی نیست که ما اختراع کردیم، عشق قابل مشاهده است، قدرتمند است. این باید معنایی داشته باشد.
کوپر: عشق معنی دارد، بله. کارکرد اجتماعی، پیوند اجتماعی، پرورش کودک ...
برند: ما عاشق افرادی هستیم که فوت کرده اند، چه کارکرد اجتماعی در این هست؟
کوپر: هیچ کارکردی.
برند: اما شاید عشق معنای بیشتری دارد، چیزی که ما هنوز نمیتوانیم درک کنیم. شاید این شاهدی است بر بعدی بالاتر که ما نمی توانیم آگاهانه آن را درک کنیم. من در سراسر جهان مجذوب کسی هستم که در یک دهه است او را ندیده ام. کسی که می دانم، احتمالا مرده است. عشق چیزی است که ما قادر به درک آن هستیم. چیزی که از ابعاد زمان و فضا فراتر می رود. شاید باید به آن اعتماد کنیم، حتی اگر هنوز نمی توانیم آن را درک کنیم.
برند: خیله خوب، کوپر. بله کوچکترین امکان دیدن «ادمونز» دوباره من را هیجان زده می کند. اما این بدان معنا نیست که من اشتباه می کنم.
کوپر: صادقانه، «برند»، ممکن است.
این رویکرد از آن جهت اهمیت دارد که فیلم های نولان علمی هستند اما تخیلی نیستند و همه آن ها حتی بتمن بر بستر واقعیت علمی شکل می گیرند. اما این بار نولان از زبان شخصیت های داستانش درباره توانایی علم تجربی در شناخت همه واقعیت ها و نیروهای موثر در جهان تردید می کند.
در بخش پایانی فیلم اما اتفاقی عجیب رخ می دهد. «کوپر» که به همراه یک ربات به نام «تارس» وارد یک سیاه چاله فضایی شده به یکباره با فضایی چهاربعدی روبرو می شود که در آن، «زمان» یکی از ابعاد است. به همین خاطر او خود را در فضای پشت کتابخانه دخترش می یابد و حال باید با کدهایی، اطلاعاتی به دخترش بدهد:
کوپر: هنوز نگرفتی، تارس؟ من خودم رو این جا آوردم! ما اینجاییم تا با جهان سه بعدی ارتباط برقرار کنیم. ما پل هستیم! فکر مر کردم آن ها من را انتخاب کرده ان. اما آن ها من را انتخاب نکرده اند. آن ها او(مورف، دختر کوپر) را انتخاب کرده اند.
تارس: برای چه کاری، کوپر؟
کوپر: برای نجات جهان.
]او شروع به شناور شدن از فضای سه بعدی ساخته شده از کتابخانه مورف جوان می کند[
کوپر: همه این ها! در اتاق یک دختر کوچک.
هر لحظه، بی نهایت پیچیده است. آنها به زمان و فضا بی نهایت دسترسی دارند، اما با هیچ چیزی محدود نمی شوند.
آنها نمی توانند مکان خاصی را در زمان پیدا کنند! آنها نمی توانند ارتباط برقرار کنند به همین دلیل من اینجا هستم تا راهی پیدا کنم که به «مورف» بگویم، همان طور که این لحظه را پیدا کردم.
تارس: چگونه، کوپر؟
کوپر: عشق، «تارس»، عشق! این درست مثل چیزی است که «برند» گفت، ارتباط من با «مورف»، این قابل اندازه گیری است. این کلید است!
البته کریستوفر نولان با این دیالوگ ها نتیجه نمی گیرد که این نیروهای غیرقابل درک، غیرمادی هستند -که طبیعتا چنین انتظاری هم از نبود- اما به هرصورت از نیروهای هوشمند اما مبهم سخن می گوید و پرسش هایی بی پاسخ در مقابل دانشمندان علم تجربی قرار می دهد.
این دو گزاره را ذکر کردم تا پرسشی را پیش رو قراردهم. آیا زمان آن نرسیده که احتمال وجود گونه های دیگری از علم را نیز درنظر بگیریم؟ آیا زمان آن نشده که احتمال وجود راه های دیگری برای رسیدن به حقایق به جز علم تجربی را در نظر بگیریم؟
قرن گذشته، سال های پیشرو بودن علم تجربی در شناخت جهان و انسان بوده اما در عین حال سال های جزمیت رویکرد پوزیتیویسی نیز بوده. علم تجربی بیش از هر زمان دیگر ما را با جزییات جهان ماده آشنا کرده اما به همان میزان رویکردهای غیر از خود را نادیده گرفته است.
حال آیا زمان آن نرسیده که احتمال وجود جهان هایی غیرمادی که به تجربه مستقیم مادی درنمی آیند، در نظر گرفته شود؟
ادامه دارد...
پایان پیام/14منبع: شبستان
کلیدواژه: ماه رمضان برجام خبرگزاری شبستان نماز جمعه مجلس جزء خوانی قرآن کریم قرآن کریم راهپیمایی قوه قضائیه رمضان علم تجربی داروینیسم نظریه تکامل پوزیتیویسم کریستوفر نولان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۷۴۹۱۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کشف فسیل دست نخورده یک گونه کانگوروی عجیب
فسیل تقریباً دست نخورده گونهای از کانگوروها که ۴۶ هزار سال است منقرض شدهاند، در استرالیا کشف شده است که یکی از کاملترین اسکلتهای یک گونه منقرض شده در استرالیاست که ۷۱ درصد استخوانهای آن حفظ شده است.
به گزارش ایسنا، دانشمندان موزه ویکتوریا اسکلت دست نخورده یک کانگوروی جوان از گونه Simosthenurus occidentalis را که معمولاً به عنوان «کانگوروی کوتاهصورت» شناخته میشود، کشف کردند.
به نقل از آیای، این فسیل که از غاری در نزدیکی منطقه بوچان در گیپسلند استرالیا به دست آمده است، یکی از کاملترین اسکلتهای گونههای منقرض شده در این کشور است که ۷۱ درصد استخوانهای این حیوان حفظ شده است.
این کشف مدیون نگاه دقیق جاشوا فان دایک یکی از محلیهای منطقه گیپسلند است که در سال ۲۰۱۱ به طور تصادفی با این بقایای فسیل شده در یک غار برخورد کرد.
فان دایک با بازگویی این صحنه اظهار داشت: این فسیل پشت چند سنگ افتاده بود و انگار مستقیم به من نگاه میکرد. خانواده فان دایک که سابقه غارنوردی دارند، از دهه ۱۹۹۰ با دیرینه شناسان موزه ویکتوریا همکاری میکنند و به طور فعال غارهای مجاور محل زندگی خود را کاوش میکنند.
استخراج اسکلت فسیل شده این کانگوروی کوتاهصورت موفقیت کمی نبود و به بیش از ۵۸ ساعت تلاش غارنوردی در یک دوره دو ساله نیاز داشت. این کشف بر سهم ارزشمند افراد خارج از بدنه جامعه علمی به ویژه غارنوردان تفریحی تاکید میکند که اوقات فراغت خود را به کشف و استخراج چنین آثار ارزشمندی از اعماق غارها اختصاص میدهند.
استخراج فسیل
تیم زیگلر، دیرینهشناس مؤسسه تحقیقاتی موزه ویکتوریا که رهبری این کاوش را برعهده داشت، تأکید میکند که چنین فسیلهای کمیابی با چنین کیفیت و کمالی در استرالیا نادر هستند.
پژوهشگران میگویند احتمالا این کانگوروی جوان نگونبخت چندین هزار سال قبل از انقراض گونه خود بر اثر سقوط تصادفی در ورودی مخفی این غار قربانی شده است.
کشف این اسکلت کاملاً دست نخورده در کشف اسرار پیرامون سبک زندگی این موجود منقرض شده بسیار مؤثر است. زیگلر میگوید: اکنون میتوانیم بفهمیم که آنها چه کاری میتوانستند انجام دهند.
شایان ذکر است تنها یک فسیل دیگر از یک کانگوروی کوتاهصورت وجود دارد که به اندازه این فسیل کشف شده در بوچان، تقریباً نیم قرن پیش در استرالیای جنوبی کشف شد.
آنچه این فسیل به ما میگوید
این کانگوروی کوتاهصورت تازه کشف شده توسط پژوهشگران به عنوان یک کانگوروی نوجوان شناخته شده است، اما احتمالاً وزن قابل توجهی تا ۸۰ کیلوگرم داشته است. این کانگورو بینشهایی را در مورد موجودی ارائه میدهد که با همتایان امروزی خود همزیستی داشته است.
کانگوروی کوتاهصورت که با سر متمایز و فک پایینی قوی یادآور کوالاها و پانداهاست، سازگاریهایی داشته که به او امکان میداده از گیاهان سختتری مانند شاخهها تغذیه کند.
پژوهشگران حدس میزنند که هیکل تنومند این گونه کانگورو و خویشاوندان آن ممکن است بر حرکت آنها تأثیر گذاشته باشد که به طور بالقوه نشان دهنده حرکتی است که بیشتر شبیه به راه رفتن است تا پریدن که مشخصه شناخته شده کانگوروهای امروزی است.
کانگوروی کوتاهصورت قربانی یک رویداد انقراض فاجعه بار شده است که ۸۵ درصد از پستانداران، خزندگان و پرندگان جثه بزرگ استرالیا را از بین برد. عوامل موثر در مرگ آنها شامل تغییرات محیطی است که با سرد شدن و خشکسالی مداوم، از بین رفتن زیستگاه، بیماریها و فعالیتهای انسانی مانند افزایش آتش سوزی مشخص میشود.
زیگلر کانگوروهای کوتاهصورت را به عنوان کیسهدارانی که زمانی در سراسر قاره شکوفا و پراکنده بودند، تعریف میکند. وی خاطرنشان کرد: انقراض ناگهانی آنها در کنار تقریباً تمام جانوران بزرگ استرالیا یک یادآوری عمیق برای دفاع از محیطهای مدرن ما در برابر چنین موضوعی است.
انتهای پیام